ورنر هایزنبرگ: آنسوی مرزها، پیپر، 1984: مجموعۀ گفتارها و نوشتهها: کارهای علمی آلبرت اینشتین
Werner Heisenberg: Schritte über Grenzen: Gesammelte Reden und Aufsätze, Piper, 1984
Albert Einsteins wissenschaftliches Werk
Schritte über Grenzen: gesammelte Reden und Aufsätze
ورنر هایزنبرگ: آنسوی مرزها: کارهای علمی آلبرت اینشتین
Werner Heisenberg: Schritte über Grenzen: Einsteins wissenschaftlches Werk
نسخۀ PDF (eBook)
Werner Heisenberg Schritte über Grenzen ورنر هایزنبرگ آن سوی مرزها
کارهای علمی آلبرت اینشتین
ص 13
آلبرت اینشتین نامدارترین دانشمند علومطبیعی زمان ماست. شاید در تاریخ علم پژوهشگری نیامده باشد که مانند آلبرت اینشتین آنقدر در زمان حیاتش بر مردم شناختهشده باشد، امّا همان مردم کارش را، مانند نظریّۀ نسبیّت را، آنقدر کم فهمیده باشند. امّا این شهرت کاملاً بهحقّ است. درست مانند آنچه در هنر با لئوناردو یا با بتهوون پیش آمده است، اینشتین هم در علم در آن نقطۀ چرخشیای از زمان ایستاده بود که در کارهایش این چرخش بیان شده است، بهطوریکه اینطور بهنظر میرسد که او خود سبب آن چرخشی بوده است که ما در نیمۀ اوّل سدۀ خود شاهد آن بودیم.
در میان فیزیکدانان، اینشتین با حرکتی شناخته میشود که در فاصلۀ سالهای 1905 تا 1907 در چهار حوزۀ متفاوت فیزیک با کارهای پیشروی تازهاش انجام داد. یکی از آن کارها تفسیر اتمگرایانۀ نظریّۀ حرارت بود. از مدّتها پیش میدانستیم که ذرّات ظریف معلّق در مایعات، که فقط در میکروسکوپهای دقیق دیده میشود، در حرکت نامنظّم دائم است؛ پدیدهای که با نام "حرکت براونی" علاقۀ فیزیکدانان را بهطرف خود کشانده بود. اینشتین، بههمراه فیزیکدان لهستانی اسمولوخووسکی، توانست این حرکت را با حرکت گرمایی اتمها و مولکولها توضیح دهد و نشان دهد که چگونه میتوان ار حرکت نامنظّم این ذرّات به حرکت گرمایی و از همین راه بهطور غیرمستقیم به اندازۀ مولکولها پیبرد. این کار به استحکام اعتماد به فرضیّۀ اتمی در فیزیک جدید کمکی قاطع کرد.
اینشتین در کار دومش به سراغ مطالعات فیزیکدان هلندی، لورنتس، دربارۀ الکترودینامیک اجسام متحرّک رفت. پیشتر در همان زمانها، فیزیکدان آمریکایی، مایکلسون، با آزمایش مشهور خود دربارۀ تداخل نشان داده بود که حرکت زمین در فضا – یا شاید آنطورکه آن روزها میگفتیم، حرکت نسبت به اتر – در آزمایشهای نوری مشهود نیست. لورنتس پس از آن در سال 1904 براساس تحلیلی ریاضی از وضعی که از آزمایش مایکلسون بهدست آمده بود، یرخی از صورتهای تبدیل را، همانهایی را که "تبدیل لورنتس" نامیده می شود، گسترش داد که از آنها به این نتیجه رسید که اجسام متحرّک در جهت حرکت بهظاهر بهشیوۀ معیّنی کوتاه میشود و ساعتهای متحرّک بهظاهر زمانی را نشان میدهد که کندتر از زمان واقعی سپری میشود. لورنتس گرچه توانست، ذیل چنین شرایطی، نتایج مایکلسون را تفسیر کند، ولی فورمولهای لورنتس در کلیّت خود ازنظر فیزیکی فهمشدنی نبود و درنتیجه رضایتبخش هم نبود. دراینجا بود که اینشتین ورود پیدا کرد و با حرکتی شگفتیآور همۀ دشواریها را زدود. اینشتین پذیرفت که اجسام در جهت حرکت بهواقع کوتاه میشود و زمان ظاهری فرمولهای لورنتس همان زمان حقیقی است؛ یعنی اینکه این فرمولها خود شناختی نو از فضا و زمان بهدست میدهد. با این کار بنیانی بر نظریّۀ نسبیّت فراهم آمد.
فهم این نکته هم همیشه دشوار است که چرا این تغییرات بهظاهر کوچک نتایجی با گسترۀ بسیار زیاد بههمراه میآورد. نخست باید بر این نکته تأکید کنیم که این تغییرات توان فکری غیرمعمولی را میطلبد، چون تاآنزمان این نکته از پیششرطهای بدیهی علم بود که فضا و زمان دو نظام متفاوت ازهم از نظر کیفی است، صورتهایی از ادراک است که جهان در آن صورتها خود را بر ما مینمایاند، امّا بهطور مستقیم هم بایکدیگر هیچ کاری ندارد. و درهرصورت هم بهنظر میرسد که تنها زمان واحد وجود دارد که در همۀ عالم، برای موجود زنده گرفته تا مادّۀ بیجان، یکی است. ذیل چنین شرایط بدیهیای، فیزیک از زمان نیوتون تاکنون بهپیش رفته بود، و کامیابیهای بزرگ این علم، خود باید دلیلی یر درستی این پیششرطها باشد – شاید امروز ازسراحتیاط بیشتر بگوییم: درستی همهجانبهتر این پیششرطها.
اینشتین با شهامت غیرمعمول خود به همۀ این پیششرطها شکّ کرد، و آن توان فکری را داشت تا بیندیشد تا با پیششرطهای دیگری به همان نظام بیابهام رویدادها برسد. همینجا بود که یکی از مهمترین نتایج در سال 1906 عایدش شد، که همان لختی انرژی بود، یا آنطورکه گاهی هم شتابزده میگوییم، برابری جرم و انرژی. شاید درآغاز همین نتیجۀ نظریّۀ نسبیّت بود که درمیان فیزیکدانان برای آن اعتبار و تحسین آورد. چون از مدّتها پیش از مطالعۀ خواص الکترون میدانستیم که انرژیالکترومغناطیسیای که در درون الکترون انباشته است، آن هم به لختی الکترون، یعنی به جرم الکترون، کمک میکند؛ امّا بهنظرمیرسید که رابطۀ میان لختی و انرژی بهشیوهای پیچیده به فرضهایی دربارۀ شکل الکترون وابسته باشد. نظریّۀ نسبیّت دراینجا با یک حرکت روابطی روشن و ساده بهوجودآورد. در آنزمان بهواقع این نوعی تحمیل بهحساب میآمد که ناگزیر بپذیریم که اگر چیزی مثل ساعت را کوک کنیم، سنگینتر میشود؛ و درعمل هم بنابرقاعده حرف از مقدار جرم کوچکی بود که اندازهگرفتنی نبود؛ چون به مقدار بسیار کوچک جرم بنابر نظریّۀ نسبیّت مقدار بسیار زیاد انرژی مطابقت دارد. امّا دراینمیان هم رابطۀ میان جرم و انرژی، اثری شد که انرژیاش باتقریب زیاد اندازهپذیر است. تفاوت جرم میان هستهای از اتم اورانیوم، و هردو پارهاش پس از شکافت، همان انرژیای است که با انفجار بمب اتمی آزاد میشود که باتأسّف نمود آن را بهروشنی دیدیم. در همینجا در درستی نظریّۀ نسبیّت دیگر جایی برای شک باقی نمیماند.
در سالهای 1905 تا 1907 دو کار مهم دیگر اینشتین درحوزۀ نظریّۀ کوانتومی ارائه میشود. پس از آنکه پلانک در سال 1900 این فرض را مطرح کرد که نور از اتم بهطور پیوسته گسیل نمیشود، بلکه بهطور ناپیوسته در کوانتومهایی با شمار محدود گسیل یا جذب میشود، بسیار هم کوشید تا این فرض را با همۀ تناقضات ظاهریش با نظریّۀ موجی نور که از زمان هویگنس میشناختیم، آشتی دهد. اینشتین به این کوششها پایان داد؛ درست مثل همان کاری که در نظریّۀ نسبیّت کرده بود، آن دشواریها را بهنحوی هستۀ اصلی نظریّهاش قرار داد و دربرابر نظریّۀ موجی، فرضیّۀ دراصطلاح کوانتومهای نوری را قرار داد. براساس این فرضیّه نور از موج درست نشده است، بلکه از ذرّاتی کوچک، که بهسرعت حرکت میکنند، درست شده است که به آنها بستههای نوری میگوییم، یا همانطورکه اینشتین خود تصوّر میکرد، به آنها بستههای انرژی میگفت. اینشتین خود کاملاً میدانست که با این تصوّرنمیتوان پراش و تداخل نور را عجالتاً تفسیر کرد؛ امّا او به این نکته هم آگاهی داشت که وجود کوانتوم نوری بازهم بهنحویکه آن را هنوز نمیدانیم به پدیدۀ "نور" تعلّق دارد. سالها پس از تکمیل نظریّۀ کوانتومی در میانۀ سالهای بیست بود که توانستیم رابطۀ میان نظریّۀ موجی و فرضیّۀ کوانتومی نور را بهدرستی فهم کنیم.
اینشتین سرانجام از فرضهای بنیادین نظریّۀ کوانتومی باکامیابی استفاده کرد تا گرمای ویژۀ اجسام صلب را، که وابسته به دما بود، تفسیر کند. دراینجا هم کار اینشتین اوّلین برتری قطعی خود را نسبت به احکام پیشین نظریّۀ کلاسیک حرارت نشان داد.
با این چهار کار، که گواهی بر توانی غیرمعمول و قدرت تمرکز بود، شهرت اینشتین بهعنوان یکی از دانشمندان علومطبیعی پیشتاز زمان ما تثبیت شد. نظریّۀ نسبیّت، باوجود انتقاداتی که از همهسو بر آن وارد میشد، خود را بیشازپیش بهعنوان بنیان استواری که تزلزل در آن راه نمییابد، در همۀ فیزیک امروزی تثبیت کرد.
دربرابر آن بخش از نظریّۀ نسبیّت که تاحال حرف از آن درمیان بود، که در فیزیک "نظریّۀ نسبیّت خاص" نامیده میشد، اینشتین در سال 1916 آن تعمیمی را قرار داد که خود آن را تکمیل کرده بود. در این "نظریّۀ نسبیّت عام" حرف از این اقدام است تا پدیدههای گرانشی را با نسبتهای ابعادی در دنیای فضا-زمانی چهاربعدی مرتبط کنیم. دراین مطالعات اینشتین بنای کارش را بر برابری میان جرم گرانشی و جرم لختی قرار داد که تجربه درستی آن را تضمین کرده بود. او در آن رابطهای که ازسر شهامت میان افکار فیزیکی خود و افکار ریمان دربارۀ هندسه میدید، میدانهای گرانشی را انحراف هندسه در پیوستار چهاربعدی فضا-زمان از هندسۀ اقلیدسی میدید، و با این فرضیّه هم توانست نهتنها مکانیک سماوی معمول را، بلکه برخی نکات ظریف را هم در حرکت سیّارات بهدور خورشید توضیح دهد که تاکنون بر ما نامفهوم بود. و بازهم در شمار بزرگترین کارهای این اندیشمند بزرگ است، که به انتزاع در فکر گرایش داشت، تا به این نکته پیببرد که حتّی دراینجا هم میتوان، فرض هندسهای نااقلیدسی را، با رویدادهایی که مشاهده کردهایم سازوار کرد، و شاید هم کیهان اندازهای پایاندار داشته باشد – که البته هنوز مشاهدات ما تاآنجا نمیرسد.
در دهۀ آخر عمرش، اینشتین نوشتههایی با محتوای فلسفی یا سیاسی را در مرتبۀ اوّل منتشر کرد، که هرچند درواقع درشمار کارهای علمیاش مستقیماً بهحساب نمیآید، امّا تصویری از آن عالم خلاّق را از گستردهترین فضای فکریاش بهدست میدهد. کارهای اینشتین در فیزیک، انقلابی در بالاترین میزان خود بود. این کارها، که خود مقدّمتاً به حوزۀ علم تعّلق داشت، در نتایج خود از حوزۀ علم بسیار فراتر میرفت، گرچه اینشتین در مهمترین خصلتهای وجودیاش، فکری محافظهکار داشت- و این شاید دیگر تضادی آشکار باشد. او در سالهای رشد فکریاش به عقیدۀ پیشرفت علمی در سدۀ نوزدهم دلبستگی پیدا کرده بود، بهطوریکه در نوشتههایش آن تصویری از جهان بازتاب دارد که درواقع بهدلیل بیخردی انسان کاملاً ناقص بود، امّا اگر بشر حاضر بود خود را از پیشداوریهای قدیم خود برهاند و خود را به عقل بسپارد، این تصویر میتوانست بهتر شود. اینشتین باوجود آن تجربههای ناگوار، خود حاضر نبود تا از آن تصویر آرمانی دل بکند.
در حوزۀ سیاسی، این نظر در آن عقیدۀ شاید ساده بیان میشود، که این امکان وجود دارد تا مسائل سیاسی را تنها با حسننیّت حلّ کرد. او به ارزشهای ملّی زمانهای پیشتر اعتنایی نداشت، از جنگطلبی بیزار بود، و خود را ازرویمیل صلحطلبی میدانست، که بیانگر آن امیدی بود که خاص آن زمان بود، که میتوانست از تضادهای میان انسانها بکاهد، مشروطبرآنکه تغییر در طبقهبندی اجتماعی، قدرت را به گروههای تازه بدهد و دولتهای ملّی را با این کار وادار به چشمپوشی از توسّلبهقهر در جنگ کند. این تصویر از دنیایی آرام، که آکنده از فکرپیشرفت بود، در بسیاری از نوشتههای او بازتاب دارد، و بههمین دلیل درشمار مصیبت بزرگ زندگیاش این است، که او، آن که از جنگ بیزار بود، تحتتأثیر فجایعی که ناسیونالسوسیالیسم در سال 1939 انجام داده بود، نامهای به رئیسجمهور روزولت بنویسد تا ایالات متّحده با همۀ توان دست به ساخت بمب اتمی بزند؛ و البتّه اوّلین کسانی را که این بمبها کشتند، آن چندهزار زن و کودک، بههماناندازه در این ماجرا بیتقصیر بودند، که آن انسانهایی که اینشتین میل داشت در دفاع از آنها برخیزد.
و بهیقین کاری است عبث تا این واقعه انگیزهای شود تا در حسننیّت بیغش اینشتین شک کنیم. آن که اینشتین را میشناخت، میداند که او آدمی بود جدّی، خوشقلب، که درپی نفع شخصی نبود، که همواره درپی حق بود. امّا این واقعه نشان میدهد که آن تصویر جهان از سدۀ نوزدهم، که اینشتین خود را فقط در فیزیک از آن رهانیده بود، دیگر کفایت نمیکرد تا به آن پرسشهای سیاسیای پاسخ دهیم، که بر زمانۀ ما مطرح میشود.
اینکه چنین سیری اینشتین را عمیقاً ناآرام کرده باشد، بسیاری از نوشتههای خود او از سالهای آخر عمرش بر آن گواهی میدهد. و بهیقین جایی هم برای شک نیست، که این ناآرامی گهگاه او را به آن نارضایتیای میپیوند که از سیر فیزیک پس از پایان سالهای دهۀ بیست در دل داشت. یکبار دیگر بههمین دلیل نتایج آثار علمی اینشتین در فیزیک را بهیاد میآوریم. اینشتین تصوّر از فضا-زمان در فیزیک کلاسیک را با تصوّری نو و درستتر از آن جایگزین کرد. او همچنین نشان داد که بنیان فیزیک کهن چندان که گمان میکردیم استوار و تغییرنکردنی نبود. اینشتین چنین هم گمان میکرد که با افکارش دربارۀ ارتباط هندسه با میدان ماده، بنیانی استوارتر بهوجود آورد که مانند بنیان پیشین، تشریحی عینی از طبیعت بهدست دهد که مستقّل از انسان باشد.
امّا دراینجا اینشتین امکانات زمان خود را، بیش از آنچه بود، ارزیابی کرده بود. پس از آنکه یکبار بنیانهای تشریح طبیعت به حرکت درآمده بود، دیگر حتّی توان اینشتین هم کفایت نمیکرد تا آنها را در جای تازۀ خود محکم نگاه دارد. و درمورد نظریّۀ کوانتومی هم، که اینشتین خود سهم زیادی در پیشبرد آن داشت، از تفسیر فرجامین آن در پایان سالهای بیست چنین برآمد که ماده، فضا و زمان خود چندان هم واقعیّات مستحکمی نیست که مستقّل از انسان باشد، آنچنانکه سدۀ نوزدهم به ما آموخته بود، و اینشتین هم خود آن را پذیرفته بود. امّا حالا دیگر اینشتین این آمادگی را هم نداشت تا این جابجایی در آن بنیانها را بپذیرد. شاید دستکم ناآگاه چنین احساس میکرد که با چنین تفسیری از نظریّۀ کوانتومی، آن حرکتهای فکریای هم اهمیّت بیشتری پیدا میکرد که آنها را "روبنای مرامی" دربرابر واقعیّت سخت ماده میخواستیم ارزیابی کنیم. بههمین سبب هم این سیر دیگر بر او غریب میآمد.
در اینشتین، در سالهای آخر عمر، جای ناآرامی را، آن داناییای در کهنسالی گرفت، که به تسلیم وامیدارد، که درکمال خونسردی با این فکر کنار میآید که جهان سرانجام آنگونه تغییر میکند که دیگرنمیتوان آن را با تصاویر دوران جوانی تفسیر کرد. و ازقضا این فکر نزد پژوهندهای که بیش از دیگران با فکر خود به تغییر در جهان کمک کرده بود، بهویژه خصلت آشتیجویانۀ وجودی او را درچشممان مینمایاند.
۱- این نوشته برای اوّلین بار در مجلّۀ اونیورسیتاس، در دفتر نهم،(از صفحۀ 897 تا 902)، دورۀ دهم، سال 1955، منتشر شده است (شرکت نشر علمی، با مسئولّت محدود، اشتوتگارت).
ورنر هایزنبرگ: آنسوی مرزها (فهرست مطالب نسخۀ فارسی)
(شمارهها به نسخۀ آلمانی برمیگردد. به رنگ آبی به معنای موجودبوذن نسخه)
پیشگفتار: ص ۷
بخش اوّل: شخصیّتها
• کارهای علمی آلبرت اینشتین: ص ۱۳
• کشف پلانک و پرسشهای اساسی نظریّۀ اتمی: ص ۲۰
• نگرش فلسفی ولفگانگ پاؤلی: ص ۴۳
• خاطرههایی از نیلس بور از سالهای ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۷: ص ۴۳
بخش دوم: فیزیک در حوزۀ گستردهتر
• مفهوم “نظریّۀ پایانیافته” در علم جدید: ص ۷۳؛ بنگرید به: ورنر هایزنبرگ: مفهوم نظریّۀ کامل http://www.najafizadeh.ir/?p=2339
• سخنرانی در جشن صدمین سال دبیرستان ماکس در مونیخ در تاریخ سیزدهم ژوئیّۀ ۱۹۴۹: ص ۸۱
• فهم از طبیعت در فیزیک امروزی: ص ۹۵
• فیزیک اتمی و قانون علیّت: ص ۱۱۴
• سخنرانی در جشن هشتصدمین سال شهر مونیخ (۱۹۵۸): ص ۱۲۸
• علم و فنّاوری در رویدادهای سیاسی زمان ما: ص ۱۴۷
• انتزاع در علوم جدید: ص ۱۵۱
• وظایف و مسائل امروزی در پیشبرد پژوهشهای علمی در آلمان: ص ۱۷۱
• قانون طبیعت و ساختار مادّه: ص ۱۸۷
• طبیعت از نگاه گوته و دنیای علم و فنّاوری: ص ۲۰۷
• گرایش به انتزاع در هنر و علم جدید: ص ۲۲۷؛ بنگرید به: http://www.najafizadeh.ir/?p=2509?hlsrch=ورنر هایزنبرگ گرایش به انتزاع در هنر و علم جدید
• تغییر انگارههای فکری در سیر پیشرفت علم: ص ۲۳۹
• مفهوم زیبایی در علوم دقیق: ص ۲۵۲؛ بنگرید به: http://www.najafizadeh.ir/?p=2485?hlsrch=ورنر هایزنبرگ مفهوم زیبایی در علوم دقیق
• آیا فیزیک به پایان کار خود رسیده است؟: ص ۲۷۰
• علم در مدارس عالی امروزی: ص ۲۷۸
• حقیقت علمی و حقیقت دینی: ( سخنرانی ورنر هایزنبرگ در فرهنگستان کاتولیک باواریا، به هنگام دریافت جایزۀ رومانو گواردینی، در بیستوسوّم مارس ۱۹۷۳) ص ۲۹۹؛
بنگرید به: http://www.najafizadeh.ir/?p=1191?hlsrch=ورنر هایزنبرگ حقیقت علمی و حقیقت دینی
اعلام: ص ۳۱۶
Werner Heisenberg: Schritte über Grenzen: Inhalt
ورنر هایزنبرگ: آنسوی مرزها (فهرست مطالب نسخۀ آلمانی)
Vorwort 7
I Persönlichkeiten
• Albert Einsteins wissenschaftliches Werk 13
• Die Plancksche Entdeckung und die philosophischen Grundfragen der Atomlehre 20
• Wolfgang Paulis philosophische Auffassungen 43
• Erinnerungen an Niels Bohr aus den Jahren 1922-1927 52
II Physik im weiteren Bereich
• Der Begriff „abgeschlossene Theorie“ in der modernen Naturwissenschaft 73
• Rede zur 100-Jahr-Feier des Max-Gymnasium in München am 13.7.1949 81
• Das Naturbild der heutigen Physik 95
• Atomforschung und Kausalgesetz 114
• Festrede zur 800-Jahr-Feier der Stadt München (1958) 128
• Naturwissenschaft und Technik im politischen Geschehen unserer Zeit 147
• Die Abstraktion in der modernen Naturwissenschaft 151
• Heutige Aufgaben und Probleme bei der Förderung wissenschaftlicher
• Forschung in Deutschland 171
• Das Naturgesetz und die Struktur der Materie 187
• Das Naturbild Goethes und die technisch-naturwissenschaftliche Welt 207
• Die Tendenz zur Abstraktion in moderner Kunst und Wissenschaft 227
• Änderungen der Denkstruktur im Fortschritt der Wissenschaft 239
• Die Bedeutung des Schönen in der exakten Naturwissenschaft 252
• Abschluss der Physik? 270
• Naturwissenschaft in der heutigen Hochschule 278
• Naturwissenschaftliche und religiöse Wahrheit 299
Personenregister 316
اعلام
Personenregister
Anders, Günther 234
Archimedes 271
Aristarchos von Samos 248
Aristoteles 29, 35, 115, 161,256—259,
267, 300, 309,
Ascoli, R. 36
Bach, Johann Sebastian 92, 235
Bayer, Adolph von 133
Beethoven, Ludwig van 13
Bellarmin, Roberto 308
Bessikovic 6o
Bismarck, Otto, Fürst von 292 f.
Bjerrum, Niels 68.
Böhme, Jakob 47
Bohr, Harald 60 f.
Bohr, Niels 24, 29, 31 33, 48 f., 52—70,
101, 119 f.
Boltzmann, Ludwig 74, 118, 136
Born, Max 29, 56, 61, 66, 68
Bothe, Walter 65
Boyle, Robert 117
Brecht, Bertolt 312
Broglie, Louis—Victor de 29, 61, 68,
76
Brown, Robert 13
Buber, Martin 169
Burckhardt, Carl Jacob 146 f., 292
Caccini, Tommaso 307
Cäsar, Gaius Julius 91
Cartesius, siehe Descartes
Carus, Carl Gustav 158
Castelli, Benedetto 307
Chiewitz, O. 68
Columbus siehe Kolumbus
Compton, Arthur Holly 56
Corinth, Lovis 143
Crick, Francis H. 223
Darwin, Charles 50, 157
Demokrit 22 f., 31, 88 f., 99, I 16, 187 f.,
19o—192,194, 197, 200, 203, 255
Descartes, René (Cartesius) 29 f., 89,
111
Dirac, Paul A. M. 29, 35 f., 38, 61, 66,
68
Dostojewski, Fjodor Michailowitsch
299, 305 f.
Dschuang Dsi 105, 108
Dürer, Albrecht 128
Ehrenfest, Paul 69
Einstein, Albert 13-19, 25, 27, 32, 34,
68f.,75,119,124f.,164, 200, 213, 242
244—246,248
Euklid 17, 85f.,156
Faraday, Michael 58, 78, 164 f., 240,
247s 173
Fischer, Hans I 33
Fludd, Robert 46
Foster, J. S. 62
Fraunhofer, Joseph von 133
Freyer, Hans 93 '
Galilei, Galileo 39, 96, 195, 202, 210f.,
259, 199—301, 307—311, 313
Galvani, Luigi 164, 273
Gassendi, Pierre 89
Geiger, Hans 6;
George, Stefan 138, 145
Gibbs, Josiah Willard 58, 118, 241, 247,
271
Goethe, Johann Wolfgang Von 153,
157 f.,167, 207—226, 228 f., 252, 311
Guardini, Romano 299 f., 305 fi
Gürsey, F. 37, 4o
Hahn, Otto 12;
Hardy, Godfrey Harold 60 f.
Haydn, Joseph 92
Hegel, Georg Wilhelm Friedrich
202
Heigel, Karl Theodor, Ritrer von
Heisenberg, Annie 65
Heisenberg, August 63, 252 f.
Heller, Erich 217
Heraklit 34, 189
Herglotz, Gustav 143
Hertz, Heinrich 245, 273
Hilbert, David 35, 40, 156
Hölderlin, Friedrich 92
Humboldt,, Wilhelm von 280 f., 296 f.
Huxley, Aldous 216, 289,198
Huygens, Christiaan 16
Ibsen, Henrik 138
Jaspers, Karl 208
Jolly, Philip von 270
Jordan, Pascual 29, 61, 66, m
Jung, Carl Gustav 45, 50, 264, 266 f.
Kamlah, Wilhelm 97
Kandinsky, Wassily 138, 142
Kant, Immanuel 3c, 49, 115, 222
Keller, Gottfried 134 l., 138
Kepler,_lohanncs 42, 44—46, 73, 96, 144,
259, 264—268, 300 f., 311, 313
Kerner, Justinus 134
Klein, Oskar 68
Kleist, Heinrich von 92
Kolumbus, Chrisroph 93
Kopernikus,Nikolaus 4;,1l2,266f.,
300 f., 307—309, 311 f,
Karlel, F. 36
Kotzebue, August von 292
Kramers, Hendrik Antony 52—5 8, 60f.,
65, 68
Kronecker. Leopold 253
Laplace, Pierre Simon, Marquis de 74,
115
Laue, Max von 242, 245
Lee, Tsuang-Dao 36
Leonardo da Vinci (Lionardo) 13
Leukipp 88, 116, 187 f., 19o—192, 197
Liebig, Justus von 133, 136
Lionardo siehe Leonardo da Vinci
Lorentz, Hendrik Anroon 14, 4o, 68,
201, 246
Lorenz, Konrad 79
Lorini 307
Ludwig 1., Kénig von Bayern I41
Ludwig 11., Kénig von Bayern 136,14
Luther, Martin 250
Maar 62
Mach, Ernst 3o
Mackc, Augusr 138
Mao Tsetung 28;
Marc, Franz 138,142
Marx, Karl 94
Maximilian 11., König von Bayern 133
136, 141
Maxwell, James Clerk 74f.,77,164f.
246 f.
Mendel, Gregor 158
Michelson, Albert Abraham i4, 146
Miller, Oskar von 134
Miller, Heinrich 36
Mozart, Wolfgang Amadeus 92 f., 128
Müller, Friedrich von 137
Newton, lsaac 15,20,24,39,41,73~78
86, 96—98,109f., 115, 118f., 125,
162f.,165,195f., 207, 2105f., 213,
215—218, 239-141, 24 3—247, 260,
262 f.. 267'. 271—273, 275;,300f.
Nietzsche, Friedrich 167, 254, 2.98
Nostradamus (Michel de Notredame)
212
Ohm, Georg Simon 136
Oncken. Hermann I36
Parmenides 22, 190, 254
Paul V., Paps: (Camillo Borghese) 308
Pauli,WoIfgang 35, 37,46,43—51, 53,
67—69, 73, 264—266, 268, 313
Paur, H. 91
Phidias 92
Planck, Max 16, 20—42, 63 f., 68, 90,
118 f., 136, 244 f., 267 f., 170, 275, 282
Plato 22-24, 34,37, 39, 42, 45-47,
50, 87f., 187f..192—194, 200, 203,
205, 220f‘, 224 f., 25 5—259, 264. 267 f.,
300, 306, 309
Plotin 45, 253, 269
Portmann, Adolf 265
Proklos, Diadochos 45, 164
Ptolemäus, Claudius 162, 248 f., 301,
311
Pythagoras 85f, 255, 257—259
Raman, Chandrasekhara Venkata 57
Riehl, Wilhelm Heinrich von x36
Riemann, Bernhard I7
Riezler, Sigmund, Ritter von
Rockefeller, John Davison 56
Röntgen, Wilhelm Conrad 136
Roosevelt, Franklin Delano 18
Rosseland, Svein s4
Rousseau,]ean-Jacques 232
Russell, Bertrand 156
Rutherford, Ernest, Lord Rutherford of
Nelson 33,119
Saint-Exupéry, Antoine de 150, 236
Sand, Karl Ludwig 192
Sauerbruch, Ferdinand 137
Schelling. Friedrich Wilhelm Joseph
von 136
Schiller, Friedrich von 92., 220, 222,
225. 229
Schrödinger, Erwin 19, 61—65. 68, 74
241, 145
Schubert, Franz 220
Slater, J. C. 65
Smoluchowski, Marian von 13
Sokrates 187. 202—204
Sommerfeld, Arnold 51f., 87, x 19,
136 C, 143 f.
Steinheil, Carl August von 133, I36
Sybel, Heinrich von 136
Thales von Milet 22,, 189, 254, 256
Thiersch, Friedrich Wilhelm I36
Urban VIII‘, Papst (Maffeo Barbarin
308
Urey, Harold Clayton 34
Volta, Alessandro, Graf 98, 164, 273
Voßler, Karl 136
Wagner. Richard 136
Watson, James Dewey 123
Weber, Joe 285
Wedekind, Friedrich 138
Weizsäcker, Carl Friedrich von 31
Wieland, Heinrich 133
Wien, Wilhelm 63,136
Willstätter, Richard 133
Wölfflin, Heinrich 136
Wolff, Ch. 85
Xenophon 91
Yang, Chen-Ning 36
Zelter, Karl Friedrich 211, 2.15
Zenon der Ältere 154
Related Link: http://www.najafizadeh.ir/?p=2152?hlsrch=ورنر هایزنبرگ آن سوی مرزها