بسم الله الرّحمن الرّحیم
خوانسار: مطالعاتی دربارۀ خوانسار (چرا این چهار مدخل؟)
مطالعاتی دربارۀ خوانسار: 1157 تا 1372 قمری
Études sur Khānsār (Ḫwānsār, Province d’Isfahān, Iran)
Études sur Khānsār (Ḫwānsār): 1157-1372 de l’hégire
(و یا، ورودی به “نظرّیۀ دینامیکی گسستگی“)
نسخۀ PDF (eBook)
https://drive.google.com/file/d/0B82CvAj9ELwUMUNXMXBiTlUzc00/view?usp=sharing
ویا:
چهار مدخلی که ذیل “خوانسار” نگاشتیم با اندکی تقریب بازۀ زمانی 1120 تا 1320 شمسی را دربرمیگیرد که چهار زیربازۀ پنجاه ساله را پوشش میدهد. اگر مدخلی نیز در آینده به آنها بیفزاییم، آن مدخل را زیرنوشتی بر مدخل اصلی میانگاریم، بهگونهای که “رابطۀ منطقی” که در زیر، میان آن چهار مدخل ترسیم میکنیم، همچنان به قوّت خود باقی میماند و حتّی میتوان از خواندن آن “مدخل نو” صرفنظر کرد.
با ابوالقاسمبنالحسینالحسینیالموسوی ابتدا نشان میدهیم که چگونه عالمی از مکتب اصفهان، که در پی بروز “فتنه و آشوب افغان ” در شهرش، در نقطهای نهچندان معمور سکنی میگزیند، وظیفۀ خود را یاسداری از “اصول راستین اسلام” و جلوگیری از” انحراف و انخراط” در آن میداند، تاجایی که خود میگوید: “و نگذارد که جاهلان و غرضداران از روی جهل و خطاء، یا از برای غرضهای فاسدۀ دنیا دین را تغییر دهند، و احکام الهی را کم و زیاد کنند، و چیزی که در آن نیست داخل، و چیزی که در آن داخل است بیرون کنند.” این دعوی به یقین “جوهرمانای ” پیام همۀ کسانی است که پیش از او نیز قد برافراشتهاند و چیزی جز بازتابی از “آن پیام” نیست که در “دهم محرّم سال 61 هجری” در لحظهای “بهناگاه ” “همهگیر” شد. ما نیز زینپس از آن به “جوهر مانا” و یا “آن پیام” یاد میکنیم.
با سیّدحسینابنابوالقاسمجعفر نشان میدهیم که پس از ابوالقاسمبنالحسینالحسینیالموسوی،کسانی با نام و نشان و زندگی روشن بر آگاهی یافتن عموم از بازتاب همیشگی “آن پیام” همّت میگمارند و با آموزش شاگردانی چون میرزایقمی، پیام خود را در مقیاسی وسیعتر میگسترانند. گذر زمان نیز دیگرانی چون “سیّدحسنبنحسینبنابوالقاسمجعفر” و “سیّدمهدیبنحسنبنحسینبنابوالقاسمجعفر” را پدیدار میکند که همان وظیفه را بیکموکاست دنبال میکنند، یعنی: آگاهی به بازتاب “آن پیام”.
با عمارت میرمحمّدصادق، نمودی عینی از ترجمۀ اندیشههایی که “فرهنگ و تمدن اسلامی” – هرچند در مقیاسی بسیار کوچک – اینجاوآنجا بنا مینهد، ارائه میدهیم. ایجاد شهرکی در مقیاس “محلّۀ رئیسان” نمونهای است دقیق و روشن از “کارایی و توانمندی” آن اندیشهها درانجام وظیفۀ “ساماندادن به زندگی اجتماعی .”
با بازاربالا – هرچند که خود جزئی از آن مجتمع بزرگ “عمارت میرمحمّدصادق” است- مقارنت ورود “عناصر غیربومی مادّی” به آن را با ورود “عناصر غیربومی فکری” در “عمارت میرمحمّدصادق” نشان میدهیم. و چنانچه میبینیم بروز “گسستگی” در بافت “بازاربالا” با افول “عمارت میرمحمّدصادق” همزمان است.
این چهار مدخل،که مبنای مطالعۀ ماست، نشان میدهد که “جریان پیوسته و منسجم” “فرهنگ و تمدّن اسلامی”، که ما یک نمونۀ کوچک و جزئی آن را در بخشی از خوانسار طی دو قرن مطالعه میکنیم، در سالهای 1310 دچار “گسستگی” میشود.
اکنون با استمداد از این نمونۀ تاریخی، میل داریم “نظرّیۀ دینامیکی گسستگی” را مطرح کنیم که مبتنی بر این “پیشفرضها” است:
الف- “عمارت میرمحمّدصادق” در سایر نقاط ایران پدیدار شده است.
ب- احصاء نمونههای دیگر ما را به نتایج متقارب خواهد رساند.
ج – “گسستگی“، فینفسه، “دینامیک گسستگی” را ایجاد کرده است که همچنان یک “عملگر” است؛
و سرانجام درصورتی که نتوان با یک نمونه حکم به ابطال “نظرّیۀ دینامیکی گسستگی” داد، این پرسش را مطرح میکنیم که:
“الگوی پیشرفت و توسعۀ مادّی و معنوی” چگونه باید با “دینامیک گسستگی” تعامل کند؟
Kurztitelaufnahme
Khansar- Ḫwānsār- Études sur Khansar (Ḫwānsār): 1157-1372 de l’hégire
خوانسار. مطالعاتی در بارۀ خوانسار: 1157 تا 1372 قمری. www.najafizadeh.ir